باران؛


شيشه ي پنجره را باران شست.


از دل من اما.


چه کسي نقش تو را خواهد شست؟!!!


آسمان سربي رنگ.


من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ.


مي پرد مرغ نگاهم تا دور.


واي،باران.


باران؛


پر مرغان نگاهم را شست.


خواب روياي فراموشي هاست.


خواب را دريابم.


که در ان دولت خاموشي هاست.


من شکوفايي گل هاي اميدم را در روياها ميبينم.


و نداني که به من مي گويد:


گرچه شب تاريک است


دل قوي دار،سحر نزديک است.


دل من در دل شب.


خواب پروانه شدن مي بيند.


مهر صبحدمان داس به دست


خرمن خواب مرا مي چيند.


 


 


حميد مصدق


قصيده آبي خاکستري سياه.


پيشنهاد ميدم کاملشو بخونين.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آفتاب پنهان آرامش تنهايي Tasha انواع کرم و روغن پوست کارت ویزیت - بنر - تراکت - طرح لایه باز Kimberly StarQuantum برگ سبز (قعله سابق) کراسفیت می نویسم بر باد، تا نماند در یاد... واگویه‌های پسری کله معلق